Quantcast
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4

شب دوم

به نام خدای ارزوها

تو ای زیبای من پوچ زندگی را روز شبی دیگر نیز گذراندم

 

آه نمی ذانی چقدر سخت است دور از تو بودن

 

با تو بودن اما بی تو بودن؛ گاهی آنقدر دلتنگ

 

 

می شوم که مجبور به نوشتن می شوم ,روزها ,شب ها ,روز ها,همهه می گذرند

 

 اما نمی کذرند از من.روز هایم بوی شب می دهند وشبهایم روشن نیستند

 

 با ان که در انتظارم چه زیبا بود ان شب زنده داری های با تو

 

وچه سخت است این شب بیداری های دور از تو سخت است دور از تو بودن

 

حتی سخت تر از اینان...

 

 

غم دوری غم بزرگی است که روی سینه ام چنبره زده است وگلویم را سخت می فشرد

 

دور از تو بودن را به هر سختی کهه هست تحمل می کنم

 

اما از خدا می خواهم ان روز را نیاورد که بخواهم بی تو بودن را تحمل کنم

 

که تاب ان را ندارم.یاد می اورم ان زمانی را که

 

همه زیبایی های دنیا را در چشمان زیبای تو می دیدم

 

وتو چه لطیف و زیبا بودی اما چه کنم حالا از ان همه زیبایی

 

 به تصویری بسنده کرده ام روی کاغذ و

 

تصوری در ذهن خدایا مگر ذهن من تاب ان همه زیبایی را دارد؟

 

اما چه کنم دور از تو باید زیست به امید با تو بودن

 

وفقط این امید است که مرا زنده نگه داشته است

 

                   به امید ان روز که دوباره در چشمان تو بمانم


Viewing all articles
Browse latest Browse all 4